خطاطی كه با خط خوش مشق شهادت نوشت
به گزارش پایگاه خبری تورنه، فاطمه عمرانی در گفت و گو با خبرنگار با بيان اينكه برادرش فردی متدين، انقلابی، ولایی و متعهد بود كه برای خانواده و مردم و همسایه ها احترام و ارزش فراوانی قائل بود اظهار داشت: در سال ۱۳۶۵ درست یک سال قبل از اعزام شدنش به جبهه برای تحویل سال به رسم هر سال باید با پارچ آب و قرآن و سبزه از منزل به حرم امامزاده اسماعیل(ع) می رفت و بعد از تحویل سال به جمع خانواده برمی گشت، اما از فردین خبری نبود!
وی ادامه داد: بالاخره آمد پرسیدیم کجا بودی؟! مردیم از نگرانی، گفت: ماشین همسایه زیر پل راهآهن توی گل گیر کرد کمکش کردم؛ شرمنده شما را نگران کردم و سال نو با لباس گلی به خدمتتان آمده ام.
خواهر شهید عمرانی افزود: ایشان سریعاً لباس هایش را عوض کرد البته همیشه برای نماز جمعه این کار را انجام میداد؛ جمعه ها بیدار میشد استحمام می کرد موهایش را شانه میزد و میگفت: برای نماز بایدخیلی مرتب باشیم.
وی گفت: ایشان علاوه بر اینکه از ایمان قلبی کامل برخوردار بود؛ حق الله و حق الناس را رعایت می کرد؛ برای کمک و خدمت به مردم و همسایه ها نیز از خود می گذشت.
خواهر شهيد با بيان اينكه برادرش برای خطاطی اعزام شده بود يادآور شد: موقعی که به عنوان خطاط به خط مقدم رفت؛ همین رفتارها او را ثابت کرد و وسیله ای شد که سال ۶۶ وقتی برای خط مقدم نیروی داوطلب می خواستند؛ پذیرفته شد و در ۲۸ فروردین سال ۱۳۶۶ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
وی در ادامه ی خاطراتش گفت: چند روز قبل از شهادت فردین عزیز یکی از برادرزاده هایم پا به دنیا گذاشت؛ روز شهادت ایشان یعنی ۲۸ فروردین مصادف شد با مراسم روز ده نوزاد، همه ی خانواده به اتفاق مادر در منزل برادر برای انجام مراسم دعوت بودیم اما پدر به بهانه ی بیل زدن باغچه تشریف نیاورد.
عمرانی گفت: بنده از طرف خانواده مأمور شدم، برای پدر غذا ببرم وقتی به منزل رسیدم پدر را در رخت خواب مشاهده کردم؛ با نگرانی پرسیدم چه اتفاقی افتاد؟! گفت: نمیدانم چرا حالم خوب نیست احساس درد شدید در دلم دارم.
اين خواهر صبور ادامه داد: ساعت یک و نیم بعد از ظهر بود درست همان لحظه و روزی که فردین جان به درجه شهادت نائل آمد و پدر بدون اطلاع از شهادت فرزندش کیلومترها دور از فرزندش درست در ناحیه ترکشی که به فردین خورد احساس درد میکرد و این ثابت میکند که پدران واقعاً ارتباط قلبی با فرزندانشان دارند.
خواهر بزرگ شهید عمرانی درباره چگونگی فوت پدرش می گوید: پدر بعد از شهادت فردین یعنی درست یکسال بعد وصیت نامه ای نوشت و در وصیت نامه اش نوشت: فرزندان عزیزم من بزودی این دنیا را ترک خواهم کرد و مراسم چهلمم مصادف میشود با سالگرد شهادت فردین جان، پدر از روز پرواز و دیدار فرزندش با خبر بود و این اتفاق به حقیقت پیوست.
وی در پایان خاطراتش گفت: این قسمتی از خاطراتی بود که هم زیباست هم درس عبرت، با یادآوری این خاطره ها یاد آن عزیزان را گرامی می داریم و برایشان علو درجات را از خداوند متعال خواهانیم.
شهید فردین عمرانی، دوم فروردین 1349 در شهرستان فیروزکوه دیده به جهان گشود. پدرش علی، در سازمان آموزش و پرورش کار می کرد و مادرش هاجر نام داشت. دانش آموز سوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و هشتم فروردین 1366، در سردشت توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به کمر، شهید شد. پیکر او را در گلزار شهدای فیروزکوه به خاک سپردند.